هدف منافقین و اربابان جدید آنها تروریسم اقتصادی است و برای تابستان سال ۱۳۹۷ با اسم رمز «تابستان داغ »، چنین خوابی را دیدهاند.
سرویس سیاست مشرق - در سه شماره گذشته این مقاله به شکلگیری سازمان مجاهدین خلق، نحوهٔ انحراف بعد از انقلاب، رابطهٔ این سازمان با رهبری انقلاب و نفاق سازمان یافتهٔ آنها، تقابل آنها با نظام جمهوری اسلامی، اتصال به صدام و دشمنی آشکار با ایران و در نهایت تبدیل شدن به ماشین سرکوب رژیم بعث در عراق را مورد بحث قرار دادیم.
درباره تشکیل مجاهدین خلق بیشتر بخوانید:
از شکلگیری و نفاق تا روابط نامشروع در میان مجاهدین خلق
بعد از فروپاشی صدام، سازمان منافقین حتی نتوانست ظواهر کار خود را حفظ کند و مجبور شد که رسماً تحت الحمایهٔ آمریکا قرار گیرد. با مفقود شدن رجوی و مرگ پدرخواندهٔ سازمان یعنی صدام، منافقین مجبور شدند در جهت خواستههای آمریکا و غربیهایی که نیازمند به ابزاری تروریستی علیه جمهوری اسلامی بودند تغییراتی را بپذیرند. از این روست که سازمان مجاهدین خلق در دوران بعد از صدام هر چه بیشتر با آمریکا همگرا شد. در این دوران به مرور زمان عربستان سعودی نیز به عنوان یک ارباب جدید برای سازمان مشخص شد. سیاستهای ضد ایرانی و ضد اسلامی عربستان و ثروت فراوان نفتی سردمداران عربستان جاذبهای جدی برای منافقین داشت و به مرور زمان شکل کنونی سازمان مجاهدین خلق ایجاد شد.
از دست دادن پدر خوانده
حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی (۱۳۸۲ شمسی) یکی از نقاط عطف تاریخ سازمان منافقین محسوب میشود. در این حمله آمریکا توانست حامی اصلی سازمان مجاهدین خلق در طول دو دههٔ قبل از آن را از میان بردارد. البته در طول این سالها منافقین با آمریکا، انگلیس و فرانسه نیز رابطه گرفته بودند و حتی در سنا و مجلس نمایندگان آمریکا نیز حامیانی داشتند که در ازای دریافت حمایت مالی از منافقین از این گروهک تروریستی حمایت سیاسی میکردند؛ اما فروپاشی رژیم بعث و بعد از آن محاکمه و اعدام صدام شرایط را برای سازمانی که به ماشین کشتار صدام تبدیل شده بود وخیم کرد.
سازمان که در کشتار و سرکوب مردم عراق به صدام خدمات فروانی کرده بود از سوی صدام آزادی عمل در مناطق و پادگانهایی یافته بود که در آن هم نیروهایی برای جاسوسی و ترور در ایران تربیت میکرد و هم اعضای بریدهٔ خود را تحت فشار و زندانهای داخلی و شکنجه اداره و در صورت صلاحدید سران سازمان حتی اعدام مینمود. در همین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۸۲ یعنی دوران پدرخواندگی صدام بود که سازمان روند تبدیل شدن به یک فرقهٔ انحرافی را طی کرده بود و نیز رهبری سازمان به این نتیجه رسیده بود که به جای گروهی از مردان تروریست در صدر سازمان، گروهی از زنان تابع رجوی در صدر سازمان قرار داشته باشند و مردان تروریست در سطوح پائین سازمان قرار گیرند. از این جهت است که در طول این سالها به مرور رهبری و شورای مرکزی سازمان از مردان خالی و کاملاً زنانه شد.
در هر صورت از دست دادن صدام و حکومت بعث عراق برای سازمان منافقین یک خسارت بزرگ محسوب میشد. صدام مکان و فضای فیزیکی لازم برای یک سازمان تروریستی خشن و یک فرقهٔ انحرافی را در اختیار منافقین قرار داده بود و چنین امکاناتی آن هم در مرزهای ایران دیگر برای منافقین فراهم نمیشد. مرگ صدام و فروپاشی حزب بعث با اشغال عراق توسط آمریکا نیز جبران نشد؛ زیرا آمریکاییهای تسلط امنیتی و نظامی جدی مانند دوران صدام را تا سالها به دست نیاوردند و ملت عراق نیز منافقین را ماشین سرکوب و کشتار صدام میدانستند و از این رو آمریکا نمیتوانست همان اختیارات و امکانات زمان صدام را به منافقین بدهد.
ناپدید شدن رجوی از زمان اشغال عراق
اتفاق مهم دیگری که در همان زمان رخ داد ناپدید شدن رجوی همزمان با حملهٔ آمریکا به عراق بود. در همان زمان خبرهایی مبتنی بر زخمی شدن رجوی در حملات هوایی آمریکاییها مخابره شد اما صحت و سقم این اخبار هرگز مشخص نشد. سازمان تا سالها تلاش میکرد به گونهای جلوه دهد که رجوی زنده و در محلی مخفی است و حتی بارها و بارها در طول سالهای مختلف منابع رسانهای سازمان پیامهای از رجوی منتشر کردند که نشان دهند رجوی زنده و در رهبری منافقین کوشاست؛ اما هرگز تصویری از رجوی منتشر نشد و پیامهای صوتی منتشر شده نیز از سوی منابع مختلف مورد تردیدهای جدی واقع شد.
به عبارت بهتر از زمان اشغال عراق توسط آمریکا تا کنون زنده بودن یا نبودن رجوی مورد ابهام فراوان بوده است. آخرین واقعهٔ قابل ذکر در این باره اظهارات ترکی الفیصل رئیس سابق سرویس امنیتی عربستان سعودی است که رسماً از مرگ رجوی سخن گفت و حتی در سخنرانی در سال ۱۳۹۵ در نشست سالانه منافقین در فرانسه به مرگ رجوی تصریح نمود؛ اما سازمان منافقین تا کنون حاضر به اذعان به مرگ رجوی نشده است.
دربدری منافقین بعد از مرگ پدرخواندهشان صدام
با مرگ صدام و ابهام در سرنوشت مسعود رجوی سازمان مجاهدین خلق دوران تازهای را آغاز کرد. در این دوره اولین هدف سازمان منافقین آن بوده است که علی رغم نداشتن جایی در بین ملت ایران و عراق و مطرود بودن از سوی هر دو کشور، با حمایت غرب بتواند به حیات ننگین خود ادامه دهد. با این هدف بوده است که منافقین حاضر به همکاری کامل با آمریکاییها و غربیها به خصوص انگلستان و فرانسه شدند. مقصود اصلی از خدمات منافقین به آمریکا، انگلیس و فرانسه آن بوده است که مکان و امکانات لازم برای بقای جریان نفاق فراهم شود و منافقین بتوانند تحت حمایت آنها به راه خود ادامه دهند.
البته غیر از انگلستان و فرانسه که به طور معمول رابطهای جدی با سران منافقین داشته و محل اصلی اسکان و مرکزیت سازمان نفاق در پاریس بوده است (و البته در آنجا نیز منافقین بارها و بارها با دست زدن به شگردهای مختلفی مانند خودسوزی نمایشی و ... توانستهاند بر بحرانهای مختلف بر سر وجود خود در فرانسه غلبه کنند) منافقین جایی دیگر برای بقا به عنوان یک گروهک تروریستی نداشتهاند و از این جهت بعد از فروپاشی عراق همیشه نیازمند حمایت غرب برای تهیه مکانی برای حفظ سازمان تروریستی خود بودهاند.
سیل جداشدن و افشاگریها
با فروپاشی صدام سازمان منافقین دچار یک بحران دیگر نیز شد. این بحران البته در واقع سالها قبل رخ داده بود ولی سازمان منافقین با همکاری صدام بر آن سرپوش گذاشته بودند. در شمارههای گذشته ذکر شد که سازمان منافقین در دوران رژیم پهلوی برای حل اختلافات داخلی دست به تصفیههای خونین زد و با شکنجه و کشتار وحشیانه برخی نیروهای خود تلاش کرد تا به موجودیت تروریستیاش ادامه دهد. سازمان در طول سالهای حضور در عراق بارها و بارها دوباره دست به تصفیههایی از این دست زده بود اما با کمک صدام بر آن سرپوش گذاشته و آن را مخفی کرده بود.
سازمان منافقین در طول سالهای حضور در عراق چه در زمان جنگ تحمیلی و چه پس از آن با موجهایی از مخالفتهای اعضا با سیاستهای رجوی و همدستان او مواجه شده بود. در طول این سالها سازمان با توجه به موقعیت فرد معترض و نیز سابقه و توان اثر گذاری او تصمیمات متفاوتی برای نحوهٔ برخورد با معترضین گرفته بود. برخی را به عنوان یک ایرانی وابسته به حکومت جمهوری اسلامی به رژیم صدام تحویل میدادند تا با این تهمت باعث شوند که فرد معترض در واقع زیر دست جلادان بعثی قرار گیرد. برخی دیگر را در اردوگاههای داخلی خود به اعدام و یا حبسهای طویل المدت محکوم میکردند و بعضی دیگر از این افراد را تحت فشارهای داخلی سازمان و زیر نظر افرادی که با او همخانه و هماتاق بودند تحت نظارت کامل و شکنجهٔ روحی قرار میدادند.
این فشارها باعث میشد که بسیاری از افراد تحت فشار و زندان و شکنجه، در ظاهر توبه کرده و به تبعیت از خواستههای رهبری سازمان تن دهند. البته بعضی دیگر از افراد سازمان نیز به واسطهٔ آن که سران سازمان به آنها مشکوک شده بودند به صورتهای مشکوکی از میان رفتهاند.
اما با فروپاشی رژیم بعث عراق و اعدام صدام و مخفی شدن یا کشته شدن مسعود رجوی و نیز فشارهای مردم عراق برای بر هم زدن سیطرهٔ سازمان در اردوگاههای اهدایی صدام، تسلط سازمان بر اعضای تحت فشار شکسته شد. سایر اعضای سازمان نیز فضای آزاد اندکی پیدا کردند تا با دنیای بیرون مرتبط شوند و بتوانند از زیر سیطره شدید تشکیلاتی و تبلیغاتی سازمان خارج شوند.
همین امر باعث شد که موج بزرگی از بریدنها از سازمان آغاز شود. این موج باعث شد که ظرف مدت کوتاهی بعد از فروپاشی نظام بعثی بیش از هزار نفر از طرفداران و اعضای سازمان از آن اعلام برائت کرده و دست به افشای رفتارهای ضد انسانی و ضد اخلاقی سران سازمان بزنند.
در این موج افشاگری و اعلام برائت معلوم شد که جامعهٔ آرمانی رجوی در پادگانهایی مانند اشرف چه جهنمی برای اعضای خود سازمان درست کرده بوده است. بر ملأ شدن فسادهای اخلاقی گسترده سران سازمان، دیکتاتوری سیاه و وحشیانهٔ مرکزیت سازمان علیه اعضا، سرکوب خش و غیر انسانی اعضای خود سازمان و ... به حدی تکان دهنده بود که حتی بعضی از مخالفان سازمان منافقین نیز از این میزان از فساد و قساوت در تعجب فرورفتند.
اسنادی که اعضای جدا شده از منافقین بر ملأ کردند نشان داد که رجوی از سیطرهٔ تشکیلاتی خود در سازمان ابزاری برای تجاوز به زنان سازمان، سرکوب مخالفان خود در سازمان و ایجاد یک زندان همگانی به جای یک پادگان نظامی استفاده کرده است و اکنون که روزنهای برای فرار از دست سازمان ایجاد شده است اکثریت اعضای آن حاضر به تداوم این شرایط ذلت بار نیستند.
البته سازمان دست از تبلیغات و تهمت زدن خود برنداشت و به سوی همهٔ افراد جدا شده از سازمان تهمتهایی را روانه کرد و برخی را جاسوس نظام جمهوری اسلامی و بعضی دیگر را خائن و ... معرفی کرد و البته با تهدید و گرو گرفتن فرزندان و ... تلاش کرد تا برخی دیگر را کاملاً ساکت کند. سازمان حتی بعضی از اعضای با سابقه را که سالها علیه نظام اسلامی جنگیده بودند به جاسوسی و دیگر اتهامات متهم نمود.
محل استقرار گروهک تروریستی
یکی از مشکلات غرب در حفظ گروهک تروریستی منافقین این بود کهای تروریستهای خونریز را در کجا ساکن کنند. در ابتدای اشغال عراق آمریکا تمام توان خود را به کار گرفت تا این سازمان تروریستی در عراق حفظ شود؛ اما نفرت مردم عراق و جنایات قبلی منافقین مانعی جدی بر سر این راه بود. از سوی دیگر فرانسه، انگلیس و آمریکا حاضر به پذیرش سران و دفاتر سیاسی این گروهک در کشور خود بودند و حتی سیاستمداران این کشورها از منافقین رشوههای کلان دریافت میکردند و میکنند اما حاضر به پذیرش بخش نظامی و تروریستی این گروهک در داخل کشور خود مستقر کردن بدنهٔ نیروهای این سازمان در خاک خود نیستند. همین امر باعث شد که سازمان منافقین گرفتار یک دربدری جدی و بدبختی در محل اسکان تروریستهای خود شد.
آمریکا برای حل این مشکل در ازای دریافت خدمات تروریستی و جاسوسی حاضر شد که کشورهای تحت سیطرهٔ خود در منطقه را تحت فشار بگذارد که هر کدام اجازهٔ حضور بخشی از نیروهای منافقین را در کشور خود بدهند و از سوی دیگر با پرداخت رشوه به سیاستمداران برخی کشورهای فقیر اروپایی زمینه استقرار بدنهٔ اصلی منافقین در این کشورها را فراهم ساخت به عنوان مثال آلبانی کشوری است که در ازای دریافت حمایت مالی از آمریکا حاضر شد محلی برای اسکان تروریستهای منافقین به آنها ارائه کند تا این تروریستها به صورت یک پادگان محصور در آن زندگی کنند.
جاسوسی هستهای و تهمت پراکنی علیه ملت ایران
یکی از خواستههای اصلی آمریکا و غرب از منافقین همواره این بوده است که منافقین با جاسوسی و فعالیتهای تروریستی مقاصد غرب در ایران را محقق کنند. از این جهت است که یکی از اقدامات سازمان منافقین در طول سالهای بعد از صدام برای آمریکاییها، جاسوسی در ایران و به خصوص جاسوسی هستهای بوده و هست. منافقین همواره هماهنگ با خواستههای آمریکا در تلاش بودهاند تا ماهیت فعالیت هستهای ایران را نظامی جلوه دهند. برای این مقصود منافقین هم اقدامات جاسوسی انجام میدادهاند و هم دست به تهمت پراکنی و دروغگویی میزدند. از آنجا که فعالیتهای هستهای ایران همواره صلح آمیز و با اهداف غیر نظامی بوده و هست، منافقین در فعالیتهای جاسوسی خود به نتیجهٔ دلخواه نمیرسیدند و از این رو همیشه جاسوسی را با دروغگویی همراه میکردند تا بتوانند رضایت اربابان جدید خود را فراهم نمایند.
در طول سالهای بعد از صدام سازمان منافقین در موارد متعددی تلاش کردند تا با افشای نتایج جاسوسیهای خود در ایران فشار غرب در پروندهٔ هستهای ایران را تشدید کنند؛ اما در هر مورد بعد از عبور از جو تبلیغاتی اولیه مشخص شده است که منافقین اسناد و مدارک توخالی و جعلی را با برخی نتایج جاسوسیهای نفوذیهای خود در ایران مخلوط کردهاند و با دروغبافی چنان جلوه دادهاند که ایران در فعالیت نظامی هستهای دست دارد. سند آشکار دروغ بودن تبلیغات منافقین و اربابان آمریکایی آنها این است که وقتی اسناد در اختیار بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار گرفته است مشخص شده است که این اسناد دلالتی بر فعالیت نظامی ایران ندارد و سازمان در طول سالهای گذشته بارها و بارها تأیید کرده است که فعالیتهای هستهای ایران کاملاً صلح آمیز و در راستای اهداف غیر نظامی بوده و هست.
البته منافقین نیازمند آن هستند که خود را برای آمریکا و غرب مفید جلوه دهند و از این رو دست از جاسوسی و تهمت پراکنی علیه ملت ایران برنمیدارند؛ زیرا در صورتی که مشخص شود این سازمان تروریستی چیزی برای آمریکاییها و غرب ندارد، غربیها از حمایت آن دست برخواهند داشت؛ زیرا آمریکا و غرب نشان دادهاند که حمایت آنها از گروهکهایی که علیه ملت خود فعالیت میکنند تا زمانی است که آن گروهک توانایی و خدماتی در جهت اهداف غرب نشان دهد. از این روست که منافقین برنامهٔ تکراری افشاگری اسناد هستهای علیه ایران را دوره به دوره تجدید میکنند و هر بار با استفاده از یک سری اسناد ساختگی و یا دزدی برخی اسناد واقعی داخل کشور و دستکاری آنها تلاش میکنند چنان جلوه دهند که این سازمان در افشای فعالیتهای هستهای ایران نقشی بیبدیل دارد و غرب برای مقابله با ایران نیازمند آن است.
اربابان جدید، وابستگی به آمریکا و اسرائیل و عربستان
از مجموع آنچه ذکر شد مشخص گردید که سازمان با از دست دادن صدام و دولت بعث عراق نیازمند حامی مالی و بین المللی دیگری بود. از این جهت منافقین که در زمان صدام نیز رابطههایی جدی با آمریکا، فرانسه، انگلیس، اسرائیل و عربستان داشتند، با از دست دادن صدام بیش از پیش به این اربابان جدید نیازمند شدند.
منافقین از سالهای دهه ۶۰ با رژیم سعودی رابطه داشتند. در ماجرای حج خونین سال ۶۶ منافقین در کشتار حجاج ایرانی با سعودیها همکاری میکردند. این همکاری میان منافقین و آل سعود و صدام تا سالها بعد به صورت یک احتمال جدی بیان میشد؛ اما در سال ۱۳۸۴ با به دست آمدن اسنادی که از استخبارات دولت بعث عراق بعد از فروپاشی صدام به دست آمد مسلم شد که منافقین با دولت عراق و عربستان برای سرکوب حجاج ایرانی و کشتار آنها همکاری داشتهاند.
حضرت آیت الله خامنهای در زمان ریاست جمهوری خود در همان سال ۶۶ چند روز بعد از واقعه شهادت حجاج از دست داشتن منافقین در این اقدام خبر دادند اما اسناد قطعی این ماجرا حدود ۱۸ سال بعد به دست آمد و منتشر شد.
حضرت آیتالله خامنهای، رئیس جمهور وقت ایران، ضمن سخنرانی خود در مرداد ۶۶ به نقش منافقین در حوادث جمعه خونین مکه اشاره کرده و فرمودند:
«ما به احتمال زیاد حدس میزنیم منافقین و مزدوران بسیار پست که حاضرند علیه کشورشان به هر جنایتی دست بزنند در این جنایت ددمنشانه دخالت داشتهاند. شواهد نشان میدهد که عدهای فارسیزبان که صورتهای خود را پوشانیده بودند در این جنایت، استکبار جهانی و رژیم پادشاهی سعودی را یاری نمودند. این حادثه از قبل طراحی شده بود و بعید نیست که از چند ماه پیش، همزمان با قضیه خلیج فارس هماهنگ شده باشد.»
اسنادی که بعدها به دست آمده است نشان میدهد که این حدس آیت الله خامنهای کاملاً به جا بوده است. در یکی از اسناد به دست آمده که فیلم ملاقات رابط منافقین با افسر اطلاعاتی بعثی مسئول در این زمینه است مشاهده میکنیم که عباس داوری که از عناصر قدیمی مرکزیت سازمان است از تلاش منافقین برای حضور در حج آن سال و همکاری رژیم عراق و سعودی برای حضور منافقانهٔ آنها در میان حجاج ایرانی خبر میدهد. این اسناد «حاکی از آن است که رژیم عراق نیز که در آن دوران درگیر جنگ با ایران بود از توطئه منافقین و سعودیها آگاه بوده و برای به خون کشیدن مناسک حج با منافقین همکاری میکرده است... در ملاقات "عباس داوری"، که در سال ۶۶ ریاست کاروان اعزامی منافقین به مناسک حج را برعهده داشته است، با افسران امنیتی عراق، به موضوع حضور منافقین در حج و همکاری بعثیها با آنان اینگونه اشاره میشود:
عباس داوری: ما میخواستیم اگر امکان داشته باشد در درون هیئتهای عراقی اعزامی به حج حضور یابیم و به گونهای مشخص نگردد که از مجاهدین و غیرعراقی هستیم و همان روزی که ایرانیها وارد میشوند ما ملحق میشویم؛ البته میدانید که ایرانیها به صورت کاروانی به حج میآیند؛ میخواهیم نیروهای خود را در آنها نفوذ دهیم و ارتباط گیری کنند.
افسر امنیتی عراق: ما چگونه برای شما ویزا بگیریم؟ این نیروهای شما کجا میخواهند ارتباط گیری کنند؟
عباس داوری: در جده، که همه زائرین ابتدا آنجا پیاده میشوند و فعلاً چند نفر مد نظر ما است که [هماکنون] در عراق نیستند.
افسر امنیتی عراق: ما پس از موافقت میتوانیم برای آنها گذرنامه عراقی درست کنیم و به همراه برخی از کاروانهای حج بفرستیم. برای هر فرد گذرنامه را میفرستند و به دست او میرسانند و در موعد مقرر نیز گذرنامه را بازمیگردانند؛ راه دیگری نداریم.
عباس داوری: به خاطر حساسیت موجود اگر بشود که بازگشتشان به کشور دیگری باشد و از آنجا به عراق بیایند بهتر است.
افسر امنیتی عراق: چون گذرنامهها با یکی از کاروانهای ما خواهد رفت نمیتواند با این کاروان بازنگردد. چون عربستان از هر کاروانی لیست دارد و نفر شما میتواند به مجرد رسیدن به آنجا از بعثه جدا شود و به دنبال کارش برود و کسی او را شناسایی نخواهد کرد و در پایان به فرد تعیینشده از سوی ما مراجعه میکند و گذرنامهاش را تحویل میگیرد و میآید.
عباس داوری: نفرات مجاهدین میخواهند در داخل کاروانهای ایرانی جای بگیرند و شب و روز با آنها باشند و مشخص نگردد که از کاروان دیگری آمدهاند.»
«در اسفند ۱۳۷۹ یعنی ۱۳ سال پس از اتفاقات ناگوار مکه، تصویری از مسعود رجوی در نشریه مجاهد منتشر شد که نشان میداد وی در سال ۶۶ در مکه حضور داشته است. در این عکس علاوه بر رجوی افرادی چون: عباس داوری، علیرضا باباخانی، محمد سیدالمحدثین، علیرضا صدرحاج سیدجوادی و رضا درودی که همگی از مسئولین روابط خارجی و اطلاعاتی و حفاظتی منافقین بودند دیده میشوند.»
علاوه بر این، شواهد دیگری نیز حاکی از آن بود که سرکرده گروهک منافقین، در سال ۶۶ و همزمان با وقایع مکه با دعوتنامه رسمی که از ملک فهد دریافت میکند به شکل محرمانه عازم عربستان میشود.
در همین رابطه "مهدی ابریشمچی"، به افسر اطلاعات عراق میگوید:
«ما برای اینکه مخفی بودن سفر را تأمین کنیم حتی برای مخفی ماندن از دید کارکنان فرودگاه، یک جدول زمانبندی شده داریم که به شما اطلاع میدهیم تا براساس آن عمل شود و انتظار داریم تا براساس آن عمل شود و غیر از ما سه نفر هیچکس از آن اطلاع ندارد.»
همچنین مطابق اسناد به دست آمده مسعود رجوی در مذاکرات با "سپهبد صابرالدوری" رئیس سرویس کل اطلاعات عراق پس از انتفاضه شعبانیه ۱۳۷۰ میگوید:
«روز پنجشنبه هفته گذشته نماینده ما با "مورفی" در آمریکا دیدار کرد. شروع کردند به حرفهای ما گوش دادن و ما تلاش کردیم نقشهها و توطئههای رژیم [امام] خمینی را برای آنها برملا کنیم. به آنها ثابت کردیم که رژیم ایران تهدید شماره یک به حساب میآید، نه عراق. به صراحت گفتیم که این تهدید و خطر متوجه [عربستان] سعودی نیز میشود. شما عراقیان ارتباط ما را با سعودی برقرار کردید، به طوری که "ملک فهد" مرا برای دیدار از عربستان دعوت کرد که به آنجا رفتم و با ایشان ملاقات کردم.»
بنابراین به خوبی روشن میشود که منافقین حتی قبل از سقوط صدام نیز با رژیم آل سعود رابطهای جدی داشتند؛ اما بعد از سقوط حزب بعث و اعدام صدام نیاز مالی و وابستگی منافقین به عربستان بیشتر گردید.
اما همکاری سازمان منافقین با اسرائیل مبحثی بسیار پیچیدهتر است. سازمان منافقین در ابتدای تشکیل آن سازمانی ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی بود. بسیاری از رهبران اولیهٔ سازمان برای آموزش نظامی به اردوگاههای نظامی فلسطینیان علیه اسرائیل رفته و آموزش نظامی دیده بودند؛ اما همانطور که رجوی با خیانت خود به سازمان در سال ۵۰ حاضر به همکاری با ساواک شاه شد؛ در حالی که سازمان برای براندازی شاه و ساواک تشکیل شده بود، این سازمان تحت رهبری رجوی به مرور زمان همهٔ اهداف سابق خود را فدای قدرتطلبی رجوی کرد و کار به جایی رسید که سازمان ضد آمریکایی مجاهدین خلق تحت الحمایهٔ آمریکا شد و سازمانی که با فلسطینیان ضد اسرائیلی همراهی داشت به بازوی اجرایی اسرائیل در ترورها و اقدامات جاسوسی در ایران تبدیل شد.
اسناد و شواهد موجود حکایت از آن دارد که اسرائیل برای انجام اقدامات جاسوسی و تروریستی در کشورهای مختلف از یهودیان آن کشورها و نیز عناصر ناراضی و مخالف حکومتها استفاده میکند؛ اما در ایران علاوه بر استفاده از یهودیان و بهائیان، بهرهٔ فراوانی از همکاری با منافقین میبرد. یکی از همکاریهای معروف منافقین با موساد اسرائیل تلاش برای ترور دانشمندان هستهای ایران بود که در در نهایت منجر به شهادت برخی از دانشمندان ایرانی گردید. منافقین به واسطهٔ برخی نیروهای نفوذی که در داخل کشور داشته و دارند و نیز بهرهمندی از همزبانی با ملت ایران، زمینه جاسوسی بهتری از هر سازمان جاسوسی دیگر در ایران را دارند و از این امکانات در جهت خیانت به ملت خود و خدمت به اسرائیل استفاده کرده و میکنند. سعی در تخلیه تلفنی، دزدیدن اسناد، ترور شخصیتها، نفوذ در دستگاهها و نیز خرابکاری و ایجاد ناامنی و ... از دیگر کارهایی است که منافقین برای رژیم صهیونیستی در ایران انجام میدهند.
پیوند با فتنه ۸۸
یکی از عرصههای فعالیت جدی منافقین در طول سالهای گذشته حضور پر رنگ منافقین در ماجرای فتنهٔ ۸۸ و حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم بود. منافقین در این زمان با این تصور که اعتراضات انتخاباتی و قانون شکنی بعضی از کاندیداها بعد از انتخابات زمینه را برای سرنگون کردن نظام اسلامی فراهم کرده است، تمام قد در حمایت از جنبش سبز و فتنهگران ۸۸ به میدان آمدند. در همین زمان بود که منافقین به خیال باطل خود حتی برای اثر گذاری بیشتر ۱۰ پیام صوتی از مسعود رجوی جعل کرده و در ده شب پیاپی منتشر کردند که در آن مردم را به شورش و ایجاد آشوب دعوت میکرد. بعدها مشخص شد که این پیامهای صوتی ساخته منافقین است و صوت واقعی رجوی نیست زیرا چنان که پیش از این ذکر شد مشخص نیست که رجوی تا آن زمان زنده بوده باشد. در هر صورت منافقین یکی از فعالترین گروههای ضد نظام اسلامی در فتنهٔ ۸۸ بود که از قانون شکنی بعضی کاندیداها سود بردند و دست به کشتهسازی در حوادث بعد از انتخابات زدند. بعضی از کشتههای حوادث بعد از انتخابات به واسطه عناصر منافق کشته شدند، چه در میان معترضان به انتخابات و چه در میان نیروهای بسیجی و انتظامی کشور.
تلاش در تحریم بیشتر ملت ایران
یکی از سیاستهای دائمی منافقین تلاش برای افزایش فشار بر ملت ایران برای کاستن از حمایت آنها از نظام اسلامی بوده است. در سالهای دههٔ ۶۰ منافقین مردم کوچه و بازار را ترور میکردند تا مردم دست از حمایت از اسلام بردارند و در سالهای بعدی و با از دست دادن توان ترور گسترده در ایران، به سیاستهای دیگری روی آوردند.
سند سازی برای ایجاد پروندههای بین المللی ساختگی برای جمهوری اسلامی و تبدیل کردن آن به تحریمهای گسترده علیه ملت ایران یکی از اقدامات جدی منافقین بوده است. منافقین سندسازیهای فراوانی برای تحریم بیشتر ملت ایران انجام دادهاند و از جمله در مباحث هستهای و حقوق بشری همواره به دنبال ارائه مدارکی ساختگی بودهاند تا در مجامع بین المللی ایران محکوم و تحریم شود. سند سازیهای دروغین در مورد فعالیتهای هستهای ایران و نظامی جلوه دادن آن از جمله موارد مشهور در این زمینه است.
در سالهای بعد از ۱۳۸۸ منافقین و دیگر عناصر فتنهگران ۸۸ بارها و بارها از مسئولان آمریکایی و اروپایی خواستهاند که تحریمهای جدیتری علیه ایران وضع شود تا مردم ایران از حمایت از حکومتی که خود برگزیدهاند پشیمان شوند.
طرح احیاء مجدد سازمان نفاق
با توجه به همهٔ مطالبی که ذکر شد با خارج شدن سازمان منافقین از عراق توان تروریستی و قدرت اثر گذاری اندکی این سازمان در ایران رو به کاهش گذاشت. به این ترتیب به مرور زمان سازمان منافقین تبدیل به یک هزینهٔ اضافی برای آمریکاییها و اروپاییها شده بود. در چنین شرایطی دو راه پیش روی منافقین و حامیان آنها بود. یا این سازمان ورشکسته را تعطیل کنند و اجازه دهند که نمایندگان قانونی ملت ایران به این جانیان بیرحم دست یافته و به کار آنها پایان دهند و یا این که سازمان تروریستی منافقین بازسازی و با توجه به اهداف جدید و وضعیت جدید خود و خواستههای آمریکا و غرب تجدید سازمان شود.
آمریکا و عربستان حدود سه سال قبل تصمیم گرفتند که سناریوی دوم را اجرا کنند. از این رو از حدود سه سال قبل اقداماتی برای بازسازی منافقین آغاز شده است.
آموزشهای جدید سازمان، جذب نیروی جدید، عرصهٔ جدید: فضای مجازی
برای تجدید سازمان منافقین نیاز به آموزشهای جدید و یارگیری جدید برای این سازمان بود. از این رو آمریکاییها با همکاری عربستان و اسرائیل به طرح جدیدی برای به کارگیری سازمان منافقین رسیدند.
سازمان منافقین از سالها قبل از این در جذب با مشکلاتی جدی مواجه بود. بدنامی سازمان و سابقهٔ زشت آن در همدستی با صدام و جنگیدن علیه ملت خود، چیزی نبود که به این سادگی قابل کتمان باشد. از این رو یکی از سیاستهای سازمان جذب مخفی بوده است. در همین راستا ابراهیم خدابنده یکی از مسئولان با سابقه سازمان در مسائل روابط بینالملل در این باره میگوید: منافقین سالهای سال است که تحت عنوان مجاهدین خلق عضو نمیگیرد و افرادی هستند که دو سال است با سازمان فعالیت دارند، ولی نمیدانند که در حال فعالیت برای این سازمان هستند. خیلی از افرادی که از آنها برای سازمان حمایت میگرفتیم، هم اصلاً نمیدانستند که در حال حمایت از این سازمان هستند ولی به دلیل اینکه بدون مطالعه متون، اقدام به امضای آن میکردند، ناخواسته به حمایت میپرداختند. وی در ادامه سخنانش استخدام خبرنگار اینترنتی را یکی دیگر از تلاشهای این گروهک دانست و گفت: افرادی بودند که برای این سازمان فعالیت میکردند، ولی اصلاً اطلاع نداشتند و حتی پس از اینکه دستگیر شدند، متوجه شدند که در حال جاسوسی بودهاند.
با سیاست جدید دولت آمریکا تلاش برای ایجاد یک شبکهٔ بین المللی و متصل کردن همهٔ مخالفان ایران به منافقین آغاز شده است. از این روست که عربستان حامی مالی اصلی این طرح قرار گرفته است و تجهیزات لازم برای آموزشهای جدید سازمان را آمریکا با هزینهٔ عربستان تهیه میکند.
آموزشهای جدید سازمان تحت هدایت آمریکا و صهیونیستها مجموعهای از آموزشهای مدرن مبتنی بر فضای مجازی و رسانههای جدید است. سازمان در گذشته یک گروهک ترویستی مبتنی بر جنگ چریکی سخت و ترورهای فیزیکی بوده است. آمریکاییها علاوه بر حفظ ماهیت سابق سازمان به دنبال تجدید بنای آن و مجهز کردن آن به ابزارهای رسانهای جدید و امکانات فضای مجازی بودهاند. از این روست که بخش قابل توجهی از حمایتها و هزینههای عربستان برای سازمان منافقین به سمت آموزشهای فضای مجازی و شبکههای اجتماعی سوق داده شده است.
سازمان منافقین در گذشته با نفوذ فیزیکی و حداکثر با ارتباطات تلفنی جاسوسی میکرد. اکنون تلاش میشود که نیروهای جدید منافقین که البته برخی از آنها به طور دقیق نمیدانند که برای منافقین کار میکنند و کارفرمای خود را آمریکا و یا عربستان میدانند، به جاسوسی الکترونیکی و ارتباطات مجازی مجهز شوند.
مطابق اخبار رسیده بخش قابل توجهی از هزینههایی که عربستان و بعضی دیگر از کشورهای عربی برای منافقین اختصاص دادهاند در مراکز آموزشی تکنولوژیهای جدید و ارتباطات رسانهای و فضای مجازی هزینه میشود به نحوی که عربستان در سال گذشته تربیت و تجهیز یک مرکز رسانهای و فضای مجازی با ۱۵۰ نیروی فعال برای منافقین را بر عهده گرفته و مکان و هزینههای آن را تأمین کرده است.
تلاش برای اثر گذاری بر افکار عمومی ایرانیان در داخل کشور و به دست گرفتن فضای مجازی ایران یکی از اهداف این مراکز است که در همکاری میان آمریکا و عربستان و منافقین ایجاد میشود. تشکیل تیمهای حرفهای برای اثر گذاری در فضای مجازی ایران و ادارهٔ شبکههای اجتماعی از سیاستهایی چند سال اخیر منافقین و از اهداف اصلی آموزشهای رسانهای آنهاست.
خبرسازی در مورد اوضاع داخلی ایران، تضعیف نقاط قوت نظام، تخریب افکار عمومی، اثر گذاری در رسانههای گروهی و فضای مجازی، حتی کامنت نویسی در سایتها و ... از کارهایی است که منافقین در سطوح مختلف انجام میدهند. به عبارت بهتر سازمان منافقین در حال پوست اندازی از قالبهای قدیمی به قالبهای جدید است. اگر روزگاری رادیوی منافقین با پخش اخبار دروغ سعی در اثر گذاری بر افکار عمومی داشت و با شایعه پراکنی سعی در کمک به صدام و صدمه به جبهههای ایران داشت، امروز همان اقدامات در فضایی جدید و با تکنولوژیهای جدید صورت میگیرد.
ابزار منافقین با هزینههای عربستان و حمایت آمریکا نو شده است؛ اما روح جنایتکارانهٔ آنها همان تباهی سابق را داراست. این رابطهٔ جدید که در سه سال گذشته ایجاد شده است را میتوان در حمایت جدی رسانهای و ارتباطاتی عربستانیها و آمریکاییها در اجلاسهای سالانه منافقین نیز دید. در سالهای ۲۰۱۶، ۲۰۱۷ و سال جاری میلادی در همایش منافقین که با هماهنگی فرانسه در این کشور برگزار میشود تحت حمایت مالی عربستان و حضور مقامات امنیتی این کشور و نیز حمایت سیاسی آمریکا و حضور برخی از مقامات این کشور قرار دارد. در هر سه سال مذکور مقاماتی از کشورهای اروپایی، آمریکا و برخی کشورهای عربی دیگر غیر از عربستان نیز در اجلاس منافقین شرکت داشتند و بر ضرورت براندازی نظام اسلامی در ایران تاکید کردند.
تلاش برای بازسازی منافقین در واقع تلاشی برای ایجاد یک جایگزین برای نظام جمهوری اسلامی است. البته بر آگاهان سیاسی پوشیده نیست که انتخاب سازمان منفور منافقین به عنوان گزینهٔ جایگزین جمهوری اسلامی یک حماقت محض و یک خطای جبران ناپذیر برای همهٔ ضدانقلابهاست؛ اما به نظر میرسد که تبلیغات منافقین باعث شده است که عربستان و آمریکا و فرانسه دچار این حمایت اساسی شوند که میتوان چهرهٔ منافقین در ایران را نیز بازسازی کرد.
همکاری داخلی باند مهدی هاشمی (دفتر آقای منتظری)
به دنبال تصمیم آمریکا، عربستان و کشورهای غربی دیگر برای بازسازی منافقین در عرصهٔ بین المللی، در داخل کشور نیز تلاشهایی برای بازسازی چهرهٔ منافقین آغاز شد. در همین راستا عناصری خائن یا فریب خورده در طیف منحرف وابسته به دفتر آقای منتظری در سال ۱۳۹۵ اقدام به انتشار فایلی صوتی از آقای منتظری مربوط به سال ۱۳۶۷ کردند که اقدامی هماهنگ شده با خارج از کشور برای تطهیر چهرهٔ منافقین و مظلوم نمایی از این جلادان بود. البته شاید برخی از افرادی که در انتشار این فایل دخالت داشتند از فرط سادهلوحی از نقشههای پشت پردهٔ آن خبر نداشتند اما اخبار و گزارشهای امنیتی به خوبی نشان میداد که این اقدامات هماهنگ شده است و تلاش اصلی آن است که همزمان با بازسازی منافقین در عرصهٔ خارجی، اقدامی جدی برای مظلوم نمایی از آنها و عوض کردن جای جلاد و مظلوم صورت گیرد.
در همین زمان رسانههای وابسته به دشمن در داخل نیز با گرفتن خط بازسازی چهرهٔ منافقین، موجی سنگین را در مظلوم نمایی از کسانی راه انداختند که به اعتراف خودشان کشتار عمومی مردم را وسیلهٔ سرنگونی نظام اسلامی دانسته و به آن افتخار میکردند.
از آن زمان تا کنون هنوز هم در رسانههای و شبکههای اجتماعی گاه و بیگاه افرادی در حمایت از منافقین قلم میزنند و یا آنها را مظلوم جلوه میدهند که نشان میدهد که هنوز هم تلاش غرب و آمریکا و عربستان بر احیاء نفاق در داخل کشور استوار است.
دفاتر منطقهای منافقین
در باب فعالیتهای کنونی منافقین در خدمت به اهداف آمریکا و عربستان مطالب و گزارشهای امنیتی فراوانی وجود دارد، آنچه در پایان این مطلب میتوان بیان داشت آن است که آمریکا و عربستان در یک همکاری سیاسی، مالی و امنیتی سعی کردهاند که در کشورهای مختلف منطقه پایگاههای کوچک ولی اثر گذاری را برای استقرار منافقین آماده کنند. به صورت اجمالی میتوان بیان کرد که در کشورهایی مانند امارات، پاکستان، عراق (بخش کردستان)، آذربایجان پایگاههایی برای منافقین تجهیز شده است و در واشنگتن، پاریس، ریاض و لندن هماهنگیهایی برای یک اقدام اثر گذار میدانی و رسانهای در حال صورت گرفتن است.
هدف از این مراکز در پایتختهای کشورهای غربی ایجاد یک جبههٔ هماهنگ رسانهای – عملیاتی و تروریستی است و هدف از پایگاههای منطقهای منافقین نیز ایجاد مراکزی عملیاتی برای انجام دستورات آن مراکز است.
منظور از این اقدام گسترده و هماهنگ آن است که چه در جنگ روانی و تبلیغاتی و چه در پروسهٔ آشوبسازی و ایجاد ناامنی منافقین نقش بازوی ابرقدرتها را در مقابله با نظام اسلامی بازی کنند.
خط آشوب و ایجاد ناامنی در ایران؛ دیماه ۹۶ و تابستان ۹۷
در دیماه ۱۳۹۶ شاهد آن بودیم که رسانههای غربی و کانالها و صفحههایی از شبکههای اجتماعی که به صورت هدفمند در اختیار عناصر غربگرا و وابستگان به منافقین قرار داشت چگونه تلاش کردند تا از اعتراضات اقتصادی و اجتماعی بعضی از مردم یک شورش عمومی و آشوبی خشونتبار بسازند. منافقین اکنون در رسانههای خود به صراحت از حضور عناصر خویش در آشوبهای دیماه سخن میگویند. مشخص است که نباید دروغهای منافقین را باور کرد و همهٔ معترضان دیماه ۱۳۹۶ خصوصاً در روزهای اول اعتراضات را مرتبط با جریان نفاق دانست. بسیاری از مردمی که در اوایل دی ماه ۱۳۹۶ با فریاد حقخواهی خود در مسائل اقتصادی و اجتماعی به خیابان آمده بودند هیچ ربطی به منافقین ندارند بلکه همان مردم کوچه و بازاری هستند که منافقین برای جدا کردن آنها از نظام اسلامی دست به ترور کور خیابانی میزد؛ اما دستگیریهای صورت گرفته از افرادی که اعتراضات آرام مردمی را به خشونت میکشیدند نشان میدهد که هدف منافقین آن بوده است که در پوشش همراهی با مردم در اعتراض به گرانی و بیکاری، مقاصد آمریکا و غرب و عربستان را پیگیری کنند و با خشونتآمیز کردن اعتراضات زمینه را برای کشیدن ناامنی به داخل کشور فراهم کنند.
چندین سال است که آمریکا و عربستان به دنبال کشیدن ناامنیهای منطقه به داخل سرزمین امن ایران هستند. داعش با همین هدف مورد حمایت عربستان و آمریکا و غرب واقع شد و انگلیسیها و فرانسویها و برخی از کشورهای منطقه نیز از آن حمایت کردند اما در نهایت تیر دشمن به سنگ خورد و ناامنی به داخل ایران کشیده نشد.
هدف منافقین و اربابان جدید آنها تروریسمی جدید است. مقصود آن است که مشکلات معیشتی مردم زمینهای برای ایجاد ناامنی در کشور و به آشوب کشیدن ایران شود. منافقین برای تابستان سال ۱۳۹۷ نیز چنین خوابی را دیدهاند و تصور میکنند که با کمک دلارهای نفتی عربستان و امارات و با حمایت آمریکا و انگلیس و فرانسه میتوان ایران را در تابستان داغ ۱۳۹۷ به کشتارهای عمومی و درگیریهای خونین داخلی کشید. هوشمندی مردم در دیماه ۱۳۹۶ نشان داد که این خوابها آشفته است. ملت ایران آگاهتر از آن است که جلادان منافق با ابزارهای جدیدی مانند شبکههای اجتماعی و سوء استفاده از مشکلات معیشتی بتوانند انتقام دههٔ ۶۰ را از ملت ایران بگیرند.
ان شاء الله.