آقای حسین حیدری کاشانی (از شاگردان آیت الله بهاءالدینی): «سپهبد شهید علی صیاد شیرازی حدود 17 سال با حضرت آیت الله بهاءالدینی مراوده داشت و دست پرورده ایشان بود. شاگردی او در این مکتب او را استادی ورزیده در اخلاق و اخلاص ساخته بود. آقا از او تعبیر می کرد "آقای صیاد یک روحانی است که یک مشت روحانی را به دور خود جمع کرده است."
... شهید صیاد می گفت: آقا [آیت الله بهاءالدینی] در شب های عملیات دستور قربانی و صدقات به ما می داد و ما می دیدیم به واسطه آن صدقات و قربانی چه خطرهای مهمی از کنار گوش ما رد می شد. که اگر نیم دقیقه پس و پیش می شد، به حیات ما خاتمه می داد.
***
...امیر سپهبد صیاد شیرازی می گفت: در دوران جبهه و جنگ هرگاه ما مشکلی پیدا می کردیم اگر ممکن بود خود را خدمت آقا می رساندیم و با دیدن و زیارت ایشان و فرمایشات حضرتش آرامش می یافتیم، یک وقتی آمدم و بی موقع به خیال خود رسیدم و در فکر بودم که مزاحم آقا خواهم بود، چون ساعت یک بعد از نیمه شب بود، در را زدم، درب را باز کردند و گفتند: بفرمایید. وقتی وارد شدم دیدم آقا آماده نشسته و سماور و چای نیز آماده است، خوشحال شدم که در آن وقت ایشان آماده پذیرایی من بودند، آقا فرمود: بله خدایی که شما را از جبهه می فرستد اینجا، ما را هم آماده می کند.»
***
سرتیپ رضا خرم طوسی : «[شهید صیاد] با آیت الله بهاءالدینی و آیت الله العظمی بهجت ارتباط داشت. ... ارتباط معنوی وی با آیت الله بهاءالدینی بسیار قوی بود. گاهی از جبهه که بر می گشت، ساعت 2 و 3 نصف شب به خانه ایشان می رفت و همین که پشت در می رسید، آیت الله بهاءالدینی در را باز می کردند و می گفتند :"بفرما! چای حاضر است." تلفن و موبایل و این چیزها در کار نبود و این مسئله حقیقتاً از کرامات ایشان بود
شادی شهدا و عرفای مبارزه جو صلوات